و من
من خسته در هزاره دوم دلواپسی
هنوز در آغاز آوارگی خویش پرسه میزنم .
در خیابانهایی که به گرد خورشید می گردند سرگردانم .
برای یافتن شانه های دوست مانندی که بر آن تکیه زنم .
در من همانند گیاهی ریشه دواندی و من نیاز را در وجودم
حس کردم .
نیاز به داشتن تو
نیازبودن با تو و نیاز پرواز با تو
تا دور دست تا همیشه .
+ نوشته شده در دوشنبه دوم مهر ۱۳۸۶ ساعت 10:9 توسط نفیسه سادات
|